الو سیما ! به عرض ما بده گوش که ما گشتیم از هر سو فراموش
بدیم ما سابقا جزء صفاهان ز امکانات خود بودیم نالان
چو بودیم همجوار خطه یزد سوی آنجا شدیم با قلب پر درد
به امیدی که آن دارالعباده بود نزدیک تر از حیث جاده
عقب افتادگی های صفاهان ز سوی یزد خواهد گشت جبران
ولی معلوم شد این چند ساله که ما را بر قضا کردی حواله
همان بودیم و حالا هم همینی میان دو گلیم اندر زمینیم
ز دست یزد زار و نیمه جانیم دعاگوی جناب اصفهانیم...
* * * *
بگویم از برایت وضع جاده سواره می برد رشک از پیاده
گریدر گر بیاید گه گداری رباید گوی سبقت از سواری !
ز بس در راه رفتن هست چالاک نسازد تیغ خود آلوده با خاک !
پس از چندین تقاضای مکرر نوید آمد به ما در دست آخر
به سعی پیرو خط خمینی(ر وکیل محترم دکتر حسینی
شود آسفالت این راه کذایی که ما یابیم از این مشکل رهایی
شروع کار شد از بهر آسفالت ولیکن صد هزار افسوس و هیهات
ز بهر قطعه ای از زیرسازی جهاد یزد شد مشغول بازی
به جای خدمتی بر خاق محروم طنین انداز شد این نغمه شوم:
که جمعیت کم است و خرج بسیار نباشد صرف این مبلغ سزاوار
پروژه این چنین ترک و رها شد ندانم پول آن صرف کجا شد...
* * * *
نظر کن جانب بیمار رنجور نه دکتر نه دوا با این ره دور
نه ماشینی که تا شهرش رساند رود از بین اگر اینجا بماند
نه سوی شهر باشد راه هموار کویر و موج ریگ و دشت و شنزار
نه هست اینجا کلاس راهنمایی از این بدتر چه می باشد بلایی
عبادت نیست غیر از خدمت خلق نباشد جملگی سجاده و دلق
"خدایی" جان نثار امر رهبر سر و جانش فدای دین و کشور
بخواهد از خدا اندر شب و روز دوام عمر مسئولین دلسوز
نوشته شده توسط : حاج فیض الله خدایی